مرحوم حسين کي استوان تهراني يکي از صاحب منصبان وزارت دارائي بود، آن مرحوم اهل قلم هم بودند و مقالات متعددي در روزنامه‏ها و مجلات فرهنگي نوشته و [ صفحه 459] چند کتاب ادبي و تاريخي را هم تصحيح کرده است، او علاقه زيادي به جمع‏آوري کتب داشت و در منزل شخصي خود در سرچشمه تهران چند هزار کتاب فراهم کرده بود و تعدادي کتب خطي هم داشت. نگارنده اين کتاب با ايشان دوست نزديک بودند و از کتابخانه آن مرحوم در بين سالهاي 1335 تا 1345 بسيار استفاده کرد. او با اين که از کارمندان عالي مقام آن روز بود و همکاران وي همه از روشن‏فکران به معني خاص بودند به مسائل ديني و مذهبي سخت پاي بند بود و در مجالس و محافل ديني شرکت مي‏کرد و ايام عاشورا لباس مشکي در بر مي‏نمود و در منزل خود مجلس روضه‏خواني تشکيل مي‏داد و مداحي و سينه‏زني برگزار مي‏گرديد. مرحوم کي استوان روزي به نگارنده گفتند: من تعدادي نسخ خطي دارم شما بيائيد فهرستي براي آن‏ها بنويسيد، تا در يکي از مجله‏ها چاپ کنم ما فهرستي براي مخطوطات او نوشتيم و به ايشان داديم. مرحوم کي استوان به خاندان قاجاريه بسيار اظهار علاقه مي‏کرد، او ديوان شمس الشعراء سروش را که در مدح و ستايش رجال قاجاريه است با زحمت زياد چاپ کرد ولي وزارت فرهنگ آن روز از انتشار آن جلوگيري نمود و معلوم نشد نسخه‏هاي آن کجا رفت. او يکي از روزها به اين جانب گفت: من يکي از منظومه‏هاي شمس الشعراء سروش را که درباره حادثه کربلا سروده چاپ کرده‏ام و در نظر دارم آن را منتشر سازم. دوست دارم شما آن را ملاحظه کنيد و سروده‏هاي او را با مآخذ و مصادر معتبر تطبيق دهيد تا مردم با اطمينان آن را مورد مطالعه قرار دهند. ما پيشنهاد او را پذيرفتيم و منظومه را با مقاتل مورد اعتماد مطابقت کرديم و بعد از تحقيق با يک مقدمه چاپ شد، مرحوم کي استوان تشکيل خانواده نداد و مجرد از جهان رفت. تنها وارث او مادرش بود که بعد از وي کتابخانه را وقف آستان قدس کرد. [ صفحه 460]