مأمون از تسلط فرزندان موسي بن جعفر، عليهماالسلام و ساير علويان بر عراق، حجاز و يمن بسيار نگران بود، چون مي‏دانست آنها در ميان مردم مشهور هستند و به خاطر انتساب به خاندان رسول اکرم صلي الله عليه و آله امتيازي دارند اگر در کارهاي خود موفق شوند و بغداد را هم تصرف کنند و در اين صورت حکومت او سقوط خواهد کرد. او با دوستان و کارگذاران خود در اين مورد مشورت کرد تا راه چاره‏اي پيدا کند و خود را از ناراحتي نجات دهد، او در اين انديشه بود که چگونه فرزندان امام کاظم عليه‏السلام را سرکوب نمايد و يا آنها را معزول سازد و يا آرام نمايد، و با آرام گرفتن آنها همه‏ي شهرها و ولايات آرام خواهند شد و آشوب و اضطراب فرو خواهد نشست. [ صفحه 35] نتيجه‏ي مشورت‏ها و تفکرات و نقشه‏هاي مأمون و اطرافيانش به اينجا منتهي شد که مأمون امام رضا عليه‏السلام را به خراسان دعوت کند و خود را از خلافت خلع سازد و به آن حضرت تفويض نمايد، درباره اين که طراح اين نظريه چه کسي بوده در تاريخ و سيره ذکري به ميان نيامده است و همچنان در پرده‏ي ابهام مانده است. گروهي عقيده دارند خود مأمون اين طرح را ريخته و راه چاره را در آن دانسته است، بعضي هم گفته‏اند اين پيشنهاد را فضل بن سهل نوبختي داده است. آنها مي‏گويند فضل بن سهل شيعه بوده و از ضعف مأمون و موقعيت زمان استفاده کرده و به مأمون گفته خود را از خلافت خلع کند و به امام رضا سلام الله عليه تفويض نمايد. مأمون خيال مي‏کرده که اگر امام رضا سلام الله عليه خلافت را قبول کند، برادران او که اکنون با مأمون رقابت مي‏کنند و چندين ولايت مهم را از او گرفته‏اند، دست از ادعاي خود بر مي‏دارند و تسليم امام رضا مي‏شوند و از وي اطاعت مي‏کنند، و در خانه‏هاي خود قرار مي‏گيرند و در نتيجه اوضاع و احوال آرام مي‏گردد. بعد از اين که اوضاع شهرها و ولايات آرام شد و همه‏ي مدعيان در خانه‏هاي خود قرار گرفتند و با نقشه‏هائي که قبلا آماده شده، همه‏ي مدعيان را از بين مي‏برند و امام رضا عليه‏السلام را هم از ميان بر مي‏دارند، و بدين وسيله بار ديگر مملکت آرام خواهد شد و مأمون به هدف خود خواهد رسيد و با آرامش به حکومت و خلافت مشغول خواهد گرديد. امام رضا عليه‏السلام در تمام دوران اختلاف امين و مأمون در مدينه زندگي مي‏کرد و هيچ گونه کاري به آنها نداشت و با علويان و برادرانش هم رابطه‏اي برقرار نکرد، در سيره آن بزرگوار موردي که وي با يکي از مخالفان و مدعيان خلافت ارتباطي داشته باشد ديده نشده است و حضرت کاملا سکوت اختيار کرده بود. مأمون تصميم گرفت امام عليه‏السلام را به خراسان دعوت کند، او در نظر گرفت يکي از افراد مورد اعتماد را انتخاب کند و به مدينه بفرستد، در ميان آن همه رجال موجود رجاء بن ابي‏ضحاک خراساني را براي اين کار انتخاب کردند، او خواهر زاده‏ي فضل بن سهل سرخسي و مورد وثوق و مردي صاحب مقام و با نفوذي بود. [ صفحه 36] مأمون او را نزد خود فراخواند و دستورات لازم را به او داد و روانه مدينه کرد تا امام رضا عليه‏السلام را به هر نحوي شده با خود به خراسان بياورد، رجاء از مرو بيرون شد و خود را به مدينه رسانيد در کتب تاريخ و سيره نيامده که او از کدام طريق به مدينه رفته و چند نفر با وي همراه بوده‏اند، و پيام مأمون براي امام چه بوده است و در چه مدت به مدينه رسيده است.