چون صبح مي‏شد در اول وقت نماز مي‏گزارد و پس از آن به سجده مي‏رفت و سر مبارک را از سجده برنمي‏داشت تا آفتاب بالا مي‏آمد، پس از آن برمي‏خاست و با مردم مي‏نشست و يا سوار مي‏شد و بيرون مي‏رفت. حضرت به قريه‏اي رسيدند، شنيدم در حال سجده مي‏گفت: لک الحمد أن أطعتک و لا حجة لي ان عصيتک و لا صنع لي و لا لغيري في احسانک و لا عذر لي ان أسأت، ما أصابني من حسنه فمنک يا کريم اغفر لمن في مشارق الأرض و مغاربها من المؤمنين و المؤمنات. راوي گفت: پيش از چند ماه پشت سرش نماز گزارديم؛ در نمازهاي واجب در رکعت اول حمد و انا انزلناه و در رکعت دوم حمد و قل هو الله احد مي‏خواند.