در جلسه، هر کس سؤالي داشت مي‏پرسيد و او با حوصله و متانت پاسخ را، به اندازه‏ي فهم و درک پرسشگر مي‏داد. مأمون هم خواست سؤالي کند و از قافله عقب نماند؟ پرسيد: چرا جد تو، علي بن ابي‏طالب قسيم النار و الجنة (تقسيم کننده‏ي بهشت و جهنم) است؟ با آرنج به پهلوي دوستم که کنارم نشسته بود زدم و گفتم: اتفاقا براي من نيز سؤال پيش آمده بود، از وقتي مأمون، امام را به خراسان فراخوانده بود، مي‏خواستم بپرسم، اما فرصتي پيش نمي‏آمد. خوشبختانه امروز که در اين جلسه حضور پيدا کرده‏ام، به جواب سؤالم خواهم رسيد. دوستم گفت: تو فکر مي‏کني مأمون در پي جواب اين سؤال است يا اين که نقشه‏اي در سر دارد؟ - نمي‏دانم! چه نقشه‏اي ممکن است کشيده باشد؟ - من که اصلا خوش‏بين نيستم. صبر کن ببينيم امام چه جوابي مي‏دهد. همه‏ي نگاه‏ها به امام رضا عليه‏السلام دوخته شده بود! نفس عميقي کشيد و فرمود: [ صفحه 54] -مأمون مگر نشنيده‏اي که جدت، عبدالله به عباس از جدم، پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله نقل کرده که: «دوستي با علي ايمان است و دشمني با علي کفر»؟! - چرا، شنيده‏ام. - معناي آن را مي‏داني؟ - اگر بفرماييد، بيشتر استفاده مي‏کنيم. امام نگاهي به حاضران کرد و فرمود: - معني اين فرمايش آن است که محبت علي عليه‏السلام ملاک و ميزان سنجش اعمال انسان است؛ دوستداران او به بهشت ودشمنان او به دوزخ خواهند رفت؛ اين گونه است که او تقسيم کننده‏ي بهشت و جهنم بين افراد مي‏باشد. - با شنيدن اين جواب، گروهي از حاضران «آفرين و احسنت» گفتند و از جواب امام رضا عليه‏السلام به مأمون، خرسند شدند. - اي علي بن موسي! خدا مرا بعد از شما زنده نگه ندارد! حقا که وراث علم رسول خدايي! دوباره با آرنجم به پهلوي رفيقم زدم و گفتم: - شنيدي چه گفت: - آري! اگر اين را نگويد، چه چيزي براي گفتن دارد؟! [ صفحه 55]