مدتي پس از ولايت عهدي امام رضا عليهالسلام نزول باران و رحمت الهي قطع شد. بدخواهان و حسودان آن حضرت، شايعه کرده بودند که خداوند از وليعهدي امام رضا عليهالسلام ناخوشنود است و به همين خاطر، رحمت خود را از ما قطع نموده است.
مامون اين موضوع را بهانه قرار داد و از حضرت رضا عليهالسلام خواست تا از خداوند طلب باران فرمايد. امام عليهالسلام نيز بلافاصله اين خواهش را پذيرفت. مامون گفت: چه هنگام براي دعا خارج ميشويد؟
امام عليهالسلام فرمود: ديشت جدم پيامبر صلي الله عليه و آله را در خواب ديدم که به همراهي اميرمؤمنان عليهالسلام نزد من آمده و فرمود: تا روز دوشنبه صبر کن!
روز دوشنبه فرا رسيد؛ آن حضرت به جانب صحرا عازم شد و مردم که از موضوع مطلع شده بودند سيلآسا همراه آن حضرت حرکت کردند.
امام عليهالسلام بر فراز منبر رفت و پس از حمد و ثناي الهي فرمود: «پروردگارا! تو خاندان رسولت را بزرگ شمردهاي و اينک اين مردم به فرمودهي تو به ما متوسل شدهاند و اميد به فضل و رحمت و احسان و نعمت بيپايان تو دارند. پس، باران رحمتت را بر ما نازل فرما. باراني سودمند و بيزيان، ولي وقت نزول آن را پس از مراجعت مردم به خانههايشان قرار بده.
[ صفحه 57]
در روايت آمده است که:
هوا کاملا صاف و آسمان، آبي و آفتابي بود؛ لکن پس از دعاي آن حضرت رعد و برق شروع شد و بادها وزيدن گرفت مردم به جنب و جوش افتادند تا هر چه سريع تر به خانههاي خود برگردند.
امام عليهالسلام فرمود: آرام باشيد، هنوز ابرهاي سرزمين شما نرسيده است و ابري که اکنون در خروش است عازم فلان منطقه است!
آن ابر رفت و ابر ديگري با رعد و برق آمد. مردم بار ديگر خواستند حرکت کنند ولي امام عليهالسلام فرمود: «اين ابر مربوط به فلان منطقه است!» و به همين ترتيب ده مرتبه آسمان ابري شد و ابرها از فضاي صحرا عبور کردند و امام هر بار ميفرمود: اين ابر براي شما نيست تا اينکه يازدهمين ابر آمد؛ امام عليهالسلام اين بار فرمود: «اين ابر را خداوند براي شما فرستاده است؛ در برابر فضل و کرم او سپاسگزار باشيد و اکنون به سوي منازل خود برويد باران خواهد باريد.»
هنگامي که مردم بازگشتند، باران رحمت آغاز د و باران به گونهاي باريد که حوضها و گودالها و نهرها پر از آب گرديد.
|